معنی ظرفیت خازنی

حل جدول

ظرفیت خازنی

کاپاسیته


ظرفیت

گنجایش

پتانسیل، گنجایش

لغت نامه دهخدا

خازنی

خازنی. [زِ] (حامص) خزانه دار بودن. انباردار بودن:
او را بخازنی کتب کردی اختیار
کت رای خسروانه قوی اختیار باد.
مسعود.
تا کی از خازنی و خازن احکام خطا
کان خطا را خط بطلان بخراسان یابم.
خاقانی.

خازنی. [زِ] (اِخ) نام حکیمی است دانشمند. (آنندراج). عبدالرحمن خازنی معروف بزاهد از علماء ریاضی ورصد در قرن پنجم و ششم است که در سال 467 هَ. ق. در مجمع اصلاح تاریخ و تبدیل جلالی حضور داشته در 513 زیج شاهی را تألیف نموده و در 525 کتابی مانند زیج در اوساط کواکب آورده است. از تاریخ وفاتش چیزی بدست نیامد. از تألیفات خازنی «رساله فی الاَّلات العجیبه» است و اولش این است: «الحمدﷲ الذی انار قلوبنا بنور الاسلام و هدانا الیه بخاتم النبیین محمدالمصطفی علیه السلام. اما بعد فان اﷲ تعالی لما ابدع الاشیاء...» این کتاب مشتمل بر هفت مقاله است در شرح برخی از آلات رصدیه ٔ قدما. 1- در آلت ذات الشعبتین. 2- ذات التقبتین. 3- ذات المثلث. 4- ربع. 5- آلت انعکاس. 6- اسطرلاب. 7-در استخراجات مشخصات فلکیه. در آن کتاب شنبه ٔ 12 ربیعالاول 525 هَ. ق. را برای مثل اعتدال ربیعی نام می برد و عرض ری را در آنجا 35 درجه و 40 دقیقه ضبط کرده و اوساط کواکب ثابته در آن بسال 509 هَ. ق. به اول محرم گذارده شده و ثوابت را رصد نکرده بلکه 15 درجه بر مقادیر آنها که در مجسطی است اضافه نموده و اشتباهاً آن را زیج عبدالرحمن خازنی معرفی نموده اند و از مطالعه ٔ این کتاب معلوم میشود که عبدالرحمن خازنی تا سال 525 حیات داشت. عبدالرحمن زیجی بنام سنجر پادشاه سلجوقی تألیف کرده که یک نسخه ٔ خطی آن در کتابخانه ٔ واتیکان موجود است و در آن کتاب مانند ادوار سند هند جداولی ساخته است و می نویسد که: «بقوه نظر نافی ادوار السند و هزارات ابی معشر و غیرهما تهیاء لنا استخراج ادوار توافق الحرکات المعتبره و ان کان الوصول الی مثلها غامضاً جداً لکثره الحسابات فیها» عبدالرحمن خازنی در حدود 513 برای سنجیدن وزن مخصوص اجسام قانونی وضع کرده که تعقیب میزان ارشمیدس بوده و میزان الحکمه ساخت. و نیز ترازوئی اختراع کرد که از غرائب مکانیک بشمار میرفت و میزانش تا سه رقم اعشار بود و در 515 ساعت آبی را به نام میزان الساعه ساخت. (از گاهنامه ٔ سیدجلال طهرانی سال 1311 ص 185 و 184).


ظرفیت

ظرفیت. [ظَ فی ی َ] (ع مص جعلی، اِمص) گنجایش. بارگیر. وُسع. || آب گیر. || استعداد. قوّه.
- ظرفیت الکتریکی، مقدار الکتریسیته ای است که باید به یک جسم داد تا سطح آن از صفر به یک وُلت برسد. واحد آن فاراد است. رجوع به فاراد شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

ظرفیت

‎ گنجایش وسع: اتومبیل با ظرفیت . . . تن بار، آبگیر، استعداد قوه قابلیت، ظرفیت یک اتم برابر با عده الکترون های است که می تواند (هنگام ترکیب با عناصر دیگر) از دست بدهد و یا می تواند بگیرد و یا در ضمن واکنش شیمیایی با اتم دیگری شرکت کند. بدیهی است ظرفیت یک عنصر وقتی ظاهر می شود که جسم به صورت ترکیب در آید بنابرین نمی توان برای یک عنصری که وارد ترکیبات شیمیایی نشده ظرفیت بیان کرد مگر آن که بگوییم ظرفیت آن صفر است مثلا ظرفیت اتم سدیم و اتم کلر هر دو صفر است و در کلر سدیم کلر دارای ظرفیت منفی (‎ - 1) و سدیم دارای ظرفیت مثبت (‎ 1) است. معمولا ظرفیت یک عنصر را با ئیدرژن می سنجند یعنی ظرفیت یک عنصر برابر عده اتمهای ئیدرژنی است که با یک اتم آن عنصر ترکیب می شوند. یا ظرفیت الکتریکی. مقدار الکتریسیته ایست که باید به یک جسم داد تا به سطح آن از صفر بیک ولت برسد. واحد آن فاراد است. ‎ زهی گنج گنجا، آبگیر، بارگیر، آتاوی (استعداد)

فرهنگ معین

ظرفیت

گنجایش، تحمل، استعداد، قوه. [خوانش: (ظَ یَّ) (مص جع.) مأخوذ از عربی به معانی ]

فرهنگ عمید

ظرفیت

گنجایش، وسع،
[مجاز] استعداد، قابلیت،
(اسم) اندازه، میزان،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ظرفیت

گنجایش، گنجانه

مترادف و متضاد زبان فارسی

ظرفیت

گنجایش، وسع، وسعت، گیرش

فارسی به عربی

ظرفیت

قدره، اِتّساعٌ

فارسی به ایتالیایی

ظرفیت

capacità

واژه پیشنهادی

ظرفیت

گنجایش

جا

معادل ابجد

ظرفیت خازنی

2258

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری